دکتر شیری تجربه برگزاری کلاسها و دورههای مرتبط با آموزش جنسی را در جاهای مختلف از جمله فرهنگسرای خانواده داشته. با او درباره جنبههای روانی ناآگاهی جوانان درباره مسائل جنسی حرف زدهایم
- اوضاع وضعیت جنسی جوانها را چطور میبینید؟ کمی از آمارهایتان را برایمان رو کنید.
40 میلیون جوان زیر 35 سال توی این مملکت هست که سن بلوغشان 11 سال است و سن ازدواجشان 28-27 سال. خب، این حدود 15 سال شکاف را چهکار میشود کرد؟ یا باید عفت بورزند و تقوا داشته باشند، یا باید بروند ازدواج دائم یا موقت کنند، یا باید بروند سراغ دوست دختر دوست پسر و مرد و زن خیابانی، یا اینکه خودارضایی کنند.
آماری که توی خرداد امسال از خوابگاه پسران یکی از دانشگاههای تهران گرفتیم، نشان میدهد 82 درصد دانشجوهای پسر خود ارضایی دارند که این عدد بالایی است. یا مثلا توی یکی از دانشکدههای فنی سخنرانی داشتم، که صدها ایمیل راجع به خود ارضایی برایم آمد. همین طور توی دانشگاه تهران، بچهها، 746 عارضه را در مورد خود ارضایی شمردند؛ اطلاعاتی که غلط است. خب، همة اینها نیازهای بچهها را نشان میدهد و فرهنگ کاذبی را که بینشان باب شده و همهاش از سر بیدانشی و عادتهای اشتباه است.
- جلوی شکلگیری این فرهنگ کاذب و عادتهای جنسی اشتباه را از کجا باید گرفت؟ وقتی طرف رفت دانشجو شد یا توی همان سن بلوغ که در معرض امتحان کردن راههای مختلف قرار میگیرد؟
البته که همان سن بلوغ. دانشجوی 18 سالهای که ترم یک میرسد سر کلاس «تنظیم خانواده» من، دیگر ذهنش داغان شده! تازه اگر برسد به این کلاس! با اینکه «تنظیم خانواده» سانسورشدهترین فرم بهداشت جنسی است، دانشگاههایی مثل شریف و امیرکبیر هنوز این درس را ندارند.
من توی دانشگاه تهران که درس میدادم، حدود 40-30 تا از بچههای امیرکبیر میآمدند سر کلاسم. برای همین خودم پارسال رفتم دانشگاه امیرکبیر و پیشنهاد تدریس دادم. در جوابم گفتند: «ما هنوز ضرورتی احساس نمیکنیم!».
گفتم: «این ضرورت را مجلس احساس کرده. این مصوبه سال 1377 است که کلیه دانشجوها موظفند این واحد را بگذرانند. این یک واحد اجباری است» باز گفتند: «مگر ما دانشگاه زابلیم که هر چی تصویب شد، همان را انجام بدهیم!».
- آقای دکتر، نگفتید توی فرهنگ ما دقیقا باید از کی رفت سراغ آموزش مسائل جنسی؟
دقیقا همان 12–11 سالگی. به دخترها میتوان از دوم راهنمایی و به پسرها میتوان از سوم راهنمایی آموزش داد. من توی دانشگاه تهران چیزی را آموزش دادم که بچهها در کانادا در 12-11 سالگی یاد میگیرند؛ یا یعنی در 10 سالگی، یک پکیج به آنها داده میشود که توی آن وسایل جلوگیری ازبارداری هست و بروشور ایدز هم هست.
حالا شما فکر میکنید در جامعه ما تجربه جنسی خیلی دیرتر صورت میگیرد؟ یعنی مثلا بچههای ما در 20 سالگی بالغ میشوند؟ اصلا نمیخواهیم هنجارشکنی کنیم. اما میخواهیم خیلی ساده بگوییم جفتگیری چیست.
از گل شروع کنیم، بعد از جانوران بگوییم و بعد کمکم وارد بهداشت جنسی شویم. درباره فیزیولوژی توضیح بدهیم که یک هورمونی ترشح میشود و صدایت کلفت میشود. بعد بهطور غیرمستقیم و لابهلای احکام غسل و احکام دینی درباره حاملگی و خودارضایی بگوییم.
ما هر وقت به بچهها اطلاعات درست دادیم و ترسشان را ازشان گرفتیم، توانستیم بیشتر جواب بگیریم.باید تکلیف بچهها را با خودشان روشن کنیم. به جای اینکه ذهنشان از سر درس و پیشرفت علمی برود سر احساس گناه درباره خودارضایی، باید یک کتابی تدوین کنند و در مقطع راهنمایی همه اینها را بهشان آموزش بدهند.
- خب، بچههای رشته تجربی توی کتابهای زیستشناسی دبیرستان، مجموعهای از این مباحث را – که از گیاهان و جانوران شروع میشود و به فیزیولوژی انسان ختم میشود – دارند. پس چرا باز یا بچهها سؤالاتشان را نمیپرسند یا معلمها حاضر نمیشوند ساده ترین سؤالات بهداشت بلوغ بچهها را جواب دهند؟
معلمها باید خودشان پیشقدم شوند ولی نمیشوند. چرا؟ چون فضای زیر آبزنی است! معلم را سریع به توسعه فحشا متهم میکنند. این فضا باید شکسته شود. بهداشت بلوغ را هم یک تیم باید انجام دهند؛ پرستارها، بهیارها، بهورزها و مشاورها.
این برنامه برای جامعه هم کلی کارآفرینی دارد. الان در وزارت بهداشت، بحث آموزش بهداشت جنسی خیلی جدی دارد دنبال میشود. مگر ما در سال 66 با آمار 9/3 درصد رشد جمعیت و با توسعه شبکههای بهداشتی در کشور موفق نشدیم آمار را به 2/1 یا الان 4/1 برسانیم و جایزه جهانی کنترل جمعیت را بگیریم؟ بله، این برنامه را هم باید از یک جایی شروع کنیــم. کجا؟ اول مدارس.
بهترین زمان هم در مدارس هفته آخر مهر و 3-2 هفته اول آبان است – که هنوز امتحانات میان ترم و پایان ترم بچهها شروع نشده – و یکی هم در اردیبهشت. بعد باید برویم سراغ دانشگاهها، پادگانها و مراکز مشاوره. دیشب رفته بودم امامزاده صالح. تابلو زده بودند: «آموزش مهارتهای زندگی». آفرین! این درست است. باید ببینیم مردم کجا میروند، ما هم برویم همان جا اطلاعات بدهیم.
- باید در کنار همه آنها آموزشهای دینی را هم مطرح کرد؟
بله. نوع تربیت خانوادگی، ملیت و دین در آموزش جنسی مهم است. و همه این پیش زمینهها باید در آموزشهای آن گنجانده شود. اصلا مباحث جنسی بدون ورود سیستم روحانیت طرح اشتباهی است. چون توی ذهن مردم این مباحث بیناموسی است ولی وقتی یک طلبهای توضیح میدهد که خلاف این است، خیال مردم راحت میشود. برای همین میگویم باید آموزش جنسی تیمی باشد.
- ذهن مردم را چطور میشود آماده کرد که اصلا بیایند سر چنین کلاسهایی بنشینند؟ نممونهاش فرهنگسرای خانواده که کلاس میگذارد ولی توی سالن 400 نفری فقط 25 نفر شرکت میکنند.
معلوم است چرا نمیآیند، وقتی برای تبلیغ این کلاسها توی تلویزیون، یک کلیپ کارتونی میروند و اسمش را میگذارند: «یک شروع خوب!» خب، همه فکر میکنند راجع به چی قرار است توی این کلاسها حرف زده شود؟! یا مثلا از دیماه 84 هر سال کنگره «بهداشت خانواده» برگزار میکنند. حالا باز عنوان را ببینید! آدم هزار تا فکر میکند، یعنی میخواهند بگویند: مردم دستهایشان را بشویند؟!، یا صابون توی خانه باشد؟!
در آن طرف قضیه باید از قوه قضائیه همکاری بخواهیم که این کار اشاعه فحشا نیست. باید بخش خصوصی را هم بازی بدهیم؛ همین مرکز مشاورهها را. وزارت بهداشت باید «نظام آموزش جنسی» تدوین کند.